سریال یاغی
داستان سریال یاغی:
سریال یاغی داستان جاوید نوجوانی از محلههای پایین شهر تهران است که به سبب اتفاقاتی که در زندگیاش افتاده هنوز نتوانسته برای خود شناسنامه داشته باشد. جاوید از سختی هایی که در زندگی کشیده خسته شده و میخواهد برای اینکه زندگی خوب و آبرومندانهای را شروع کند با دختری به نام ابرا ازدواج کند؛ بنابراین به دنبال یافتن راهی است که بتواند مدرکی برای اثبات اینکه فرزند مرحوم محمود گنجی است به قاضی پرونده درخواست شناسنامه خود ارائه دهد.
برای اینکار راهی جز انجام آزمایش ژنتیک ندارد و با توجه به اینکه پدرش فوت کرده باید خانواده پدری خود را راضی کند.
در همین اوضاع و احوال جاوید با بهمن که به کشتیگیرهای جوان کمک میکند هم آشنا میشود و از آنجا که تحقق رویاهایش را به کمک بهمن امکان پذیر تصور میکند با او همراه میشود و ...
بازیگران سریال یاغی:
بازیگر | شخصیت | توضیحات |
---|---|---|
پارسا پیروزفر | بهمن کاظمی | قاچاقچی مواد مخدر، مدیر باشگاه کشتی و همسر طلا |
علی شادمان | جاوید گنجی | کشتیگیر، معشوقه ابرا و برادر عاطفه |
طناز طباطبایی | طلا مطلا | همسر دوم و فعلی بهمن؛ دوست سابق شیما |
امیر جعفری | اسماعیل مقانلو (اسی قلک) | ضایعات فروش |
نیکی کریمی | شیما | همسر سابق بهمن؛ دوست سابق طلا مطلا |
فرهاد اصلانی | اکبر مجلل | دشمن قدیمی بهمن و رئیس باند خلافکاران |
مهدی حسینینیا | رحمان | برادر بهمن؛ بیمار روان پریش |
آبان عسکری | عاطفه قنبرزاده | خواهر جاوید |
الیکا ناصری | ابرا | معشوقه جاوید |
مهلقا باقری | نرگس | مادر ابرا |
عباس جمشیدیفر | علی گرگین | مدیر کمپ ترک اعتیاد؛ خواهرزاده اسماعیل مقانلو |
جواد خواجوی | حامد | دوست و همکار عاطفه |
ناهید مسلمی | خانم گنجی | عمه جاوید |
بهرام ابراهیمی | احسان | مسئول سالن بیلیارد |
امیررضا دلاوری | پلیس مبارزه با قاچاق موادمخدر | |
رضا صادقی | رضا صادقی | خواننده |
محمد صابری | خلیل | دوست جاوید |
توفیق حیدری | سعید سیمکش | دوست جاوید |
سامان مهکویه | رضا لجن | دوست جاوید |
افشین حسن لو | لالی | دوست جاوید |
شهاب کرلو | امید رستمی | مربی کشتی قهرمان مدال آور کشتی چابکسوار |
حسن همتی | نیم بطری | دوست جاوید |
سایر عوامل سریال یاغی:
کارگردان: محمد کارت
تهیهکننده: سیدمازیار هاشمی
فیلمنامهنویس: پدرام پورامیری، حسین دوماری، محمد کارت
مدیر فیلمبرداری: سامان لطفیان
تدوینگر: اسماعیل علیزاده
طراح لباس: محمد کارت
مدیر تولید: مسعود زمانی
طراحی ترکیب صدا: آرش قاسمی
آهنگساز: بامداد افشار
مدیر صدابرداری: سعید زند
دستیار صدابردار: حسن صباغ
طراح چهرهپردازی: محسن دارسنج
دستیار کارگردان: ایمان توکلی
منشی صحنه: ماریا میرنژاد
عکاس: مجید طالبی
طراح جلوه های ویژه: آرش آقابیک، امین پهلوان زاده
سرپرست گروه اجرا: مسعود باقری
دستیار اول فیلمبردار: هومن خلیلی
جانشین مدیر تولید: میلاد مولازاده
نقد سریال یاغی:
مقدمه:
قبل از نقد سریال یاغی باید به این مورد اشاره کنیم که مدتهاست سبکی که میتوان عنوان پلشتی مدیا و نکبت مدیا به آن داد در فیلم و سریال های ما رایج شده است، نوعی مسابقه در نمایش سیاهی ها و بدبختی ها با ساختن آثار تیره و منحوس در بین سازندگان شکل گرفته است. سریال یاغی را هم شاید بتوان یکی از همین آثار محسوب کرد که نمایشی از فقر و بدبختی و قهرمانان پوشالی است.
نقد سریال:
یاغی شروع خوبی برای مخاطب داشت، این سریال میتوانست با یک فیلمنامه قوی بیننده را با خود همسفر کند و به یک سریال قوی مبدل شود.
ولی خیلی زود شیرازه داستان بهم ریخت و هر قسمت بیش از پیش ناامید کننده شد، داستان قهرمانی که میخواست هویت نیکی برای خود داشته باشد و به قهرمان کشتی تبدیل شود و یک خانواده برای خود تشکیل دهد در قسمتهای بعد کاملا به بیراهه رفت.
در هر قسمت یک مسیر انحرافی برای داستان باز شد و در قسمتهای بعد هم راه قبلی طی نشده ماند و یک مسیر دیگر انحرافی باز شد.
بیینده تکلیف خود را نمیداند که خط اصلی سریال بهمن است یا جاوید؟!
سریال به یک خط سیر داستانی وفادار نیست و هیچ یک از شخصیت ها تکلیف خود را نمیدانند، به همین دلیل بتدریج بازی شادمان هم تکراری میشود، با دیالوگ هایی که با شخصیت جاوید همخوانی ندارد و حتی گاهی مضحک بنظر میرسد.
سریال هر چه از آن شروع و هویت بی شناسنامه و ... به سمت فضای لاکچری و تجمل تغییر مسیر میدهد وضعیت بدتر و دچار افت بیشتری میشود.
ورود شیما با بازی نیکی کریمی میتوانست جانی به سریال بدهد ولی مشخص شد برای آن هم برنامه مشخصی وجود نداشته و نهایتا هدر میرود.
بخش هایی از سریال مثل تهرانگردی گنجانده شده در قسمت ۱۲ که با حضور شیما، بهمن، رحمان، طلا و جاوید شکل گرفته و با آن دیالوگ های سطحی و کودکانه نچسب و گاهی حتی مسخره را میتوان صرفا کش دادن و آب بستن اجباری به سریال محسوب کرد.
یا ساعت هایی که خواهر جاوید را دزدیدهاند و او در حال راه رفتن و صحبت با خداست و دستش را به سرش میکشد و گریه میکند و هیچ کاری انجام نمیدهد!
نهایتا پایان سریال هم یک فاجعه بود، یک پایان کلیشه ای و ناقص بدون تعیین تکلیف شخصیت هایی مثل اکبر مجلل و طلا و ...
جمع بندی:
سریال یاغی اصلا یاغی نداشت! منظور از یاغی، کسی که انتظار داشتیم در مقابل محدودیتهای زندگی عصیان کند و به قهرمان تبدیل شود در این سریال چه کسی بود؟
اگر جاوید بود چه یاغیگری انجام داد؟ جز چشم آقاجون و گریه چه کاری کرد؟
این سریال یک قهرمان پوشالی داشت که برای رسیدن به هدفش با هر کس و ناکسی حتی قاتل و قاچاقچی همراه شد و نهایتا با عذرخواهی و اشتباه کردم در نقش قهرمان به محلهاش برگشت.
این سریال حتی یک انسان مهم، تاثیرگذار، الگو و مثبت نداشت؛ حتی دیالوگهای انگیزشی آن هم که در اوایل سریال استوری میشد از زبان یک نگهبان ساده پیر شکست خورده بود!
سریال یاغی میتوانست پیامی داشته باشد و به کشتی هم خدمتی بکند ولی در پایان اگر الگوسازی هم کرد بر پایه شرارت، لات بازی، خالکوبی، مصرف سیگار و مواد مخدر، مشروب، روابط نامشروع، منفعت طلبی و نامردی و ... بود بدون اینکه زشت بودن و غیراخلاقی بودن این پلشتی ها را به مخاطب خود گوشزد کند.
در آخر اینطور میتوان نتیجه گرفت که یاغی ۲۰ قسمتی بعنوان یک سریال ناامیدکننده حداکثر در ۱۰ قسمت و حتی در یک فیلم قابل تجمیع بود.
تماشای این سریال را پیشنهاد می کنید؟
0 نفر
پیشنهاد میکنند
0 نفر
مطمئن نیستند
2 نفر
پیشنهاد نمیکنند